به گزارش اقتصاد آنلاین، فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد (مواد ۳۹ تا ۵۱) یکی از مهمترین بخشهای این سند بینالمللی است که به شورای امنیت اجازه میدهد در برابر تهدیدات علیه صلح، نقض صلح یا اعمال تجاوز، اقدامات لازم را اتخاذ کند. این فصل بر پایه اصل حفظ صلح و امنیت بینالمللی بنا شده و ابزارهایی از تحریمهای غیرنظامی تا اقدامات نظامی را در اختیار شورا قرار میدهد.
ماده ۴۲ نقطه اوج این فصل است. بر اساس آن، اگر اقدامات غیرنظامی ماده ۴۱ (مانند تحریمهای اقتصادی یا قطع روابط دیپلماتیک) ناکافی تشخیص داده شود، شورا میتواند مجوز استفاده از نیروی نظامی (عملیات هوایی، دریایی یا زمینی) را صادر کند. با این حال، فعالسازی ماده ۴۲ همیشه به عنوان آخرین راه حل و پس از طی مراحل تدریجی یعنی اعمال ماده ۳۹ و ۴۱ صورت میگیرد. در عمل، شورا اغلب از عباراتی مانند «تمامی اقدامات لازم» (all necessary measures) یا «استفاده از تمامی ابزارهای ضروری» برای اشاره غیرمستقیم به ماده ۴۲ استفاده کرده است.
روند فعالسازی ماده ۴۲
شورای امنیت هیچگاه مستقیماً و بدون مقدمه به ماده ۴۲ نمیرسد. رویه استاندارد به شرح زیر است:
۱. اعمال ماده ۳۹: تشخیص وجود تهدید علیه صلح، نقض صلح یا عمل تجاوز.
۲. اعمال ماده ۴۰: اقدامات موقت برای جلوگیری از وخامت وضعیت، مانند درخواست آتشبس یا مذاکره.
۳. اعمال ماده ۴۱: اعمال تحریمهای غیرنظامی، مانند تحریم اقتصادی، ممنوعیت سفر یا قطع روابط دیپلماتیک.
۴. اعمال ماده ۴۲: اگر مراحل قبلی ناکافی باشند، مجوز اقدام نظامی صادر میشود.
این روند تدریجی تضمین میکند که اقدام نظامی تنها در موارد ضروری و پس از شکست دیپلماسی انجام شود. به بیان دیگر، اهرم حمله نظامی برای تضمین اثربخشی ماده ۴۰ و ۴۱ در فصل هفتم گنجانده شده است. نمونه کلاسیک آن عراق (۱۹۹۰) است: ابتدا تحریمها اعمال شد (قطعنامه ۶۶۰) و سپس مجوز نظامی (قطعنامه ۶۷۸).
موارد برجسته فعالسازی ماده ۴۲
از زمان تأسیس سازمان ملل در ۱۹۴۵، شورای امنیت در موارد محدودی مجوز اقدام نظامی صادر کرده است. برخی نمونههای برجسته به قرار زیر است:
– کره (۱۹۵۰) – قطعنامه ۸۳: اولین مجوز صریح نظامی برای دفع تجاوز کره شمالی.
– عراق (۱۹۹۰–۱۹۹۱) – قطعنامه ۶۷۸: مجوز استفاده از «تمامی ابزارهای لازم» برای اخراج عراق از کویت.
– یوگسلاوی سابق (۱۹۹۲–۱۹۹۵): قطعنامههای متعدد برای عملیات ناتو در بوسنی و کوزوو.
– سومالی (۱۹۹۲–۱۹۹۳): قطعنامههای ۷۹۴ و ۸۱۴ برای عملیات نظامی و کمکرسانی بشردوستانه.
– هائیتی (۱۹۹۴): قطعنامه ۹۴۰ برای بازگرداندن دولت قانونی آریستید.
– رواندا (۱۹۹۴): قطعنامه ۹۲۹ برای عملیات بشردوستانه در نسلکشی.
– لیبی (۲۰۱۱): قطعنامه ۱۹۷۳ برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع و حملات هوایی ناتو.
– هائیتی (۲۰۲۳): قطعنامه ۲۶۹۹ برای مأموریت امنیتی چندملیتی به رهبری کنیا.
جنگ کره اولین و یکی از نادرترین موارد استفاده مستقیم از نیروی نظامی تحت فرمان سازمان ملل بود و عراق (۱۹۹۱) نمونه بارز این روند تدریجی است.
در مواردی، چون کره شمالی یا ایران، فصل هفتم فعال شده (تحریمها تحت ماده ۴۱)، اما به ماده ۴۲ نرسیده است.
جایگاه ایران در معادله
فعالسازی ماده ۴۲ نشاندهنده شکست دیپلماسی و نیاز به نیروی نظامی برای حفظ صلح جهانی است. با این حال، شورای امنیت به دلیل ساختار وتو (توسط اعضای دائم: ایالات متحده، روسیه، چین، فرانسه و بریتانیا) اغلب در موارد حساس ناتوان است. از ۱۹۴۵ تا ۲۰۲۵، تنها حدود ۱۰ مورد برجسته وجود دارد که مجوز نظامی صادر شده است.
برداشت شخصی نگارنده این است که شاید عدهای از مسئولان روی وتوی چین و روسیه حساب ویژهای باز کردهاند و کسی نگران اعمال ماده ۴۲ نیست، چرا که در صورت وتوی قطعنامه، اعمال این ماده میسر نخواهد بود. اما نکته حائز اهمیت آن است که همین ساختار میتواند ما را به ابزاری برای معامله با آمریکا تبدیل کند: چین در پرونده تایوان و روسیه در پرونده اوکراین.
زنگ تاریخ: وقتی پیشنهاد صلح دیر رسید
طارق عزیز، وزیر خارجه عراق، در سالهای پیش از حمله آمریکا به این کشور، با پیشنهاد تشکیل کارگروهی برای برگزاری همهپرسی و انتقال مسالمتآمیز قدرت تحت نظارت سازمان ملل، تلاش کرد از وقوع جنگ جلوگیری کند. این طرح با استقبال مثبت رهبران اروپایی و حتی برخی اعضای کنگره آمریکا روبهرو شد.
اما در ملاقات با کاندولیزا رایس، ورق برگشت. طارق عزیز با امیدواری از پیشنهاد خود سخن گفت، اما رایس پاسخ داد:
«از دلایل سفرتان آگاهم و خوشحالم صدام چنین تصمیم عاقلانهای گرفته، اما متأسفم؛ این تصمیم دیر گرفته شد.»
طارق عزیز با شگفتی اصرار کرد:
«هنوز دیر نشده؛ ما آمادهایم این پروژه را اجرا کنیم.»
ولی رایس قاطعانه گفت:
«متأسفم، صدام باید زودتر این تصمیم را میگرفت. ما تصمیم خود را گرفتهایم: روز ۲۰ مارس، رأس ساعت ۱۹ به وقت محلی حمله میکنیم.»
و در همان روز و همان ساعت، حمله آمریکا آغاز شد.
این روایت نشان میدهد که وقتی قدرتهای بزرگ تصمیم به جنگ گرفته باشند، حتی طرحهای معقول و مورد حمایت بینالمللی نیز نمیتواند مسیر را تغییر دهد.
آنچه ما بدان انذار میدهیم، آرزوی برخیهاست؛ آیا ایران کارت معامله است؟!
اگر آمریکا بخواهد پرونده ایران را به مرحله ماده ۴۲ ببرد، تنها مانع واقعیاش وتوی چین و روسیه است. پس میتوان فرض گرفت امریکا در تلاش است تا با معامله در پروندههای حیاتی آنها (تایوان و اوکراین) مانع وتویشان شود چرا که اوکراین برای روسیه و تایوان برای چین یک موضوع حیاتی-موجودیتی به حساب میآیند.
خصوصا اینکه تایوان برای چین یک موضوع «خط قرمز مطلق» است. چین در سالهای اخیر نشان داده حاضر است برای تایوان حتی به رویارویی مستقیم با آمریکا فکر کند. پس چین هم ایران را بیشتر بعنوان کارت فشار در مذاکرات با آمریکا نگاه میکند، نه موضوع حیاتی خودش!
اگر فرض کنیم امریکا بتواند با این دو کشور معامله کند، آنگاه ایران تنها خواهد ماند و پرونده وارد ماده ۴۲ میشود. این همان «اهرم فشار»ی است که بدان انذار میدهیم: یعنی ایران میتواند به برگ برنده در چانهزنی میان قدرتها تبدیل شود، نه یک خط قرمز مطلق برای مسکو و پکن!
مضافا اینکه در عمل، چین و روسیه معمولا تا جایی با ایران میایستند که هزینهای برایشان نداشته باشد. وقتی پای معامله بزرگتر (اوکراین، تایوان) وسط باشد، ایران تبدیل به ابزار امتیازدهی میشود.
هرچند تئوری معامله جذاب است، اما ساختار سیاست خارجی امریکا اجازه نمیدهد امتیازاتی در مقیاس «تایوان» یا «اوکراین» را صرفاً برای عبور از یک قطعنامه به دو رقیب چغر و بد بدن خود بدهد. امریکا معمولاً به سراغ ائتلافسازی خارج از شورای امنیت هم میرود (مثل عراق ۲۰۰۳) پس امریکا الزاما نیازمند عبور از وتو هم نیست.
یعنی حتی اگر روسیه و چین وتو کنند، واشنگتن میتواند با ناتو یا ائتلافهای محدود همان اقدام نظامی را انجام دهد (بدون مهر شورای امنیت) چنانکه در جنگ ۱۲ روزه نیز چنین کرد!
سابقه تاریخی:
۱. در سال ۱۹۹۰ و بحران کویت، شوروی (با وجود اختلافاتش با امریکا) نهایتاً همراهی کرد، چون همزمان درگیر تغییرات داخلی و نیازمند امتیاز بود.
۲. سال ۲۰۱۱، روسیه و چین در قطعنامه ۱۹۷۳ لیبی رأی ممتنع دادند (یعنی وتو نکردند)، چون تحت فشار بودند و برخی امتیازهای جانبی گرفتند.
جمعبندی پایانی:
فعالسازی ماده ۴۲ علیه ایران در شرایط فعلی بعید است، اما امکان بالقوه آن وجود دارد.
از منظر حقوقی، شورای امنیت میتواند پس از ناکامی تحریمها به سمت اقدام نظامی برود.
از منظر سیاسی، وتوی روسیه و چین تنها تا زمانی تضمینشده است که منافع حیاتی آنها در معرض خطر نباشد. هر لحظه ممکن است ایران به برگ معاملهای میان قدرتها بدل شود.
آمریکا نیز در صورت ناکامی در شورای امنیت، گزینه ائتلافهای خارج از سازمان ملل را دارد.
نتیجه آنکه اتکای صرف به «دیوار وتو» واقعبینانه نیست. تاریخ عراق نشان داد وقتی تصمیم نهایی گرفته شود، دیپلماسی صرفاً نقش نمایشی خواهد داشت. برای ایران، تنها راه منطقی، دیپلماسی فعال و مدیریت تنشها است؛ نه امید بستن به وتوی دیگران.
احمد جانجان، کارشناس اقتصادی