مسعود کاظمیان – روزنامه اطلاعات: در تحلیل رویکرد جمهوری اسلامی ایران، یک خطای رایج وجود دارد: تقلیل دیپلماسی دفاعی به صرفاً خرید و فروش تسلیحات یا نمایش قدرت نظامی. این رویکرد، درک ما از یک استراتژی پیچیدهتر و چندوجهی را محدود میکند. دیپلماسی دفاعی ایران، در حقیقت، یک ابزار ژئوپلیتیکی است که با اهداف بلندمدت سیاسی و اقتصادی تنیده شده است.
از دیدگاه راهبردی، توانمندی دفاعی ایران نه تنها برای بازدارندگی در برابر تهدیدات خارجی، بلکه برای گشودن کریدورهای دیپلماتیک و کسب اعتبار در مذاکرات منطقهای و جهانی به کار گرفته میشود.این همان درسی است که از تجربههای تاریخی میتوان گرفت. در دنیایی که قدرت نظامی همچنان یک واقعیت انکارناپذیر است، یک کشور نمیتواند تنها با زبان دیپلماسی محض به منافع خود دست یابد. دیپلماسی دفاعی ایران به این کشور اجازه داده تا از موقعیت خود در قلب آسیا به عنوان یک اهرم فشار استفاده کند و با ایجاد شبکههای امنیتی و دفاعی با کشورهای دوست، به تدریج از انزوای تحمیلی خارج شود. این یک بازی شطرنج است که در آن هر حرکت نظامی، یک پیام دیپلماتیک به همراه دارد.
معماری نوین سیاست خارجی ایران
رویکرد ایران به چندجانبهگرایی، نه یک انتخاب تاکتیکی، بلکه یک تغییر پارادایمی عمیق است. دههها اتکا به یک نظم جهانی تحت سلطه غرب، منجر به تحمیل فشارهای سیاسی و اقتصادی بر ایران شد. در پاسخ به این یکجانبهگرایی، تهران به تدریج دکترین خود را به سمت شرق و آسیا تغییر داد؛ رویکردی که تحت عنوان «نگاه به شرق» شناخته میشود. این استراتژی، بر پایه سه اصل بنا شده است:
*بحران اعتماد به غرب: تجربیات گذشته، از جمله نقض تعهدات بینالمللی، ایران را به این نتیجه رساند که برای تضمین منافع ملی خود، نمیتواند تنها به قدرتهای غربی اتکا کند .
*ظهور قدرتهای جدید: صعود چین، روسیه و هند به عنوان قطبهای جدید اقتصادی و نظامی، فرصتهایی را برای ایران فراهم کرد تا با ایجاد موازنه در برابر سلطه سنتی غرب، نفوذ ژئوپلیتیک خود را افزایش دهد.
*همگرایی چندوجهی: سیاست خارجی ایران در تلاش است تا با پیوستن به سازمانهای چندجانبه (مانند سازمان همکاری شانگهای و بریکس)، جایگاه خود را در یک نظام جهانی در حال تغییر تثبیت کند.
دیپلماسی دفاعی در این معماری نوین، به عنوان ستون فقرات عمل میکند؛ ابزاری که پیوندهای امنیتی را محکم کرده و بستر لازم برای همکاریهای اقتصادی و سیاسی گستردهتر را فراهم میآورد .
تنیدن تاروپود همگرایی؛ رزمایشها و پیمانها
همکاریهای دفاعی ایران با کشورهایی چون روسیه و چین در سالهای اخیر، نمونهای بارز از این رویکرد است. رزمایشهای مشترک دریایی در آبهای خلیج فارس و دریای عمان، فراتر از مانورهای نظامی، بیانیههای سیاسی قدرتمندی هستند. آنها به جهان اعلام میکنند که ایران در یک خلأ استراتژیک قرار ندارد و در حال ایجاد یک اتحاد چندجانبه برای مقابله با یکجانبهگرایی است.
این اقدامات، نه تنها به تقویت توان عملیاتی نیروهای مسلح کمک میکنند، بلکه در سطح دیپلماتیک، زمینهساز مذاکرات اقتصادی و سیاسی عمیقتر میشوند.عضویت رسمی ایران در سازمان همکاری شانگهای و گسترش روابط با پیمانهایی مانند بریکس، نشان میدهد که تهران به دنبال تبدیل «قدرت سخت» نظامی خود به «قدرت نرم» سیاسی است.
این سازمانها، برای ایران، فرصتهایی را فراهم میکنند تا در یک فضای مشترک با کشورهای قدرتمند آسیایی، به تعریف مجدد نظم منطقهای کمک کند. دیپلماسی دفاعی در اینجا، نقش یک کاتالیزور را ایفا میکند؛ ابزاری که پیوندها را محکم کرده و اعتماد متقابل را برای همکاریهای گستردهتر اقتصادی و سیاسی فراهم میآورد.
موازنه قدرت در بزنگاه تاریخی
در بزنگاه کنونی که زمزمههای فعالسازی «مکانیسم ماشه» و بازگرداندن قطعنامههای تحریمی در شورای امنیت سازمان ملل به گوش میرسد، دیپلماسی دفاعی ایران به عرصهای برای آزمون و خطا تبدیل شده است.
در چنین شرایطی، هنر دیپلماسی نه در انتخاب میان تقابل یا سازش، بلکه در توانایی مدیریت تضادها و بهرهگیری از آنها برای پیشبرد منافع ملی است. ایران، با تکیه بر روابط راهبردی خود با چین و روسیه، به عنوان دو قدرت دارای حق وتو، در حال ایفای نقشی کلیدی در بازی بزرگ موازنه قدرت است. همکاریهای دفاعی، امنیتی و اقتصادی با این دو کشور، به ایران کارتی را داده که میتواند از آن برای مقابله با فشارهای غرب و خنثیسازی تحرکات آنها در شورای امنیت استفاده کند. در یک نظام بینالمللی که اصول آن اغلب در زیر سایه منافع قدرتها قرار میگیرد، تهران به درستی دریافته است که حفظ تعادل، تنها با داشتن اهرمهای قدرتمند امکانپذیر است.
استراتژی ایران در این برهه، نه انزواطلبی است و نه تسلیم؛ بلکه یک «دیپلماسی در لبه پرتگاه» است که از تهدیدات موجود برای ایجاد فرصتهای جدید بهره میبرد. در این بازی پیچیده، هرگونه اقدام عجولانه از سوی هر یک از طرفین، میتواند منجر به بیثباتی غیرقابل پیشبینی شود. اما، ایران با تکیه بر عمق راهبردی روابط خود با قدرتهای شرقی، به جایگاهی دست یافته که میتواند در فرآیند تصمیمگیریهای جهانی، وزنی قابل توجه داشته باشد و از فعالسازی مکانیسم ماشه به عنوان یک اهرم فشار دیپلماتیک استفاده کند تا طرفهای مقابل را به میز مذاکره بازگرداند .
امنیت مشترک؛ از غرب آسیا تا شرق آسیا
رویکرد دیپلماسی دفاعی ایران، بر مبنای اصل امنیت مشترک استوار است. در مقابل دکترینهای امنیتی مبتنی بر اتحاد با قدرتهای خارجی، ایران به دنبال ایجاد یک ساختار امنیتی بومی و درونزا با کشورهای همسایه و همسوی خود است.
این استراتژی، بر این باور است که ثبات یک منطقه تنها از طریق همکاری میان بازیگران اصلی آن به دست میآید. به عنوان مثال، همکاریهای امنیتی و تبادل اطلاعات با کشورهایی مانند عراق، نه تنها به معنای مبارزه با تروریسم است، بلکه به تثبیت مرزهای ایران و ایجاد یک کمربند امنیتی در اطراف آن کمک میکند. این همکاریها، همزمان با تلاشهای دیپلماتیک برای کاهش تنشها با عربستان و سایر کشورهای منطقه، نشان میدهد که ایران به دنبال ایجاد یک نظم جدید در منطقه است؛ نظمی که در آن دیپلماسی دفاعی و راهکارهای سیاسی، دست در دست یکدیگر برای حل بحرانها تلاش میکنند. این رویکرد، ایران را از یک کشور در معرض تهدید به یک تأمینکننده امنیت در منطقه تبدیل کرده است.
نتیجهگیری: آیندهنگری در یک دنیای متلاطم
در نهایت، دیپلماسی دفاعی ایران را میتوان به عنوان یک کارت برنده ژئوپلیتیکی در بازی بزرگ جهانی در نظر گرفت. در شرایطی که فعالسازی مکانیسم ماشه به عنوان شمشیر داموکلس بر فراز روابط بینالملل ایران آویخته است، تهران به درستی دریافت که تنها قدرتهای نظامی و اقتصادی نیستند که تعیینکننده سرنوشتاند، بلکه مهارت در مدیریت بحران و بهرهگیری از روابط استراتژیک با بازیگرانی چون چین و روسیه است که میتواند از وقوع یک فاجعه دیپلماتیک جلوگیری کند.
این سیاست، فراتر از یک رویکرد واکنشی، نشاندهنده یک راهبرد فعال است که از تهدیدات موجود برای ایجاد فرصتهای جدید در جهت تثبیت جایگاه ایران در نظم چندقطبی بهره میبرد.در این مسیر، دیپلماسی دفاعی، نقش خود را به عنوان یک جادهصافکن برای پیوندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایفا خواهد کرد و آینده منطقه، به میزان زیادی، به موفقیت این استراتژی وابسته است.
این یادداشت نشان میدهد که دیپلماسی دفاعی ایران، نه یک انتخاب تاکتیکی، بلکه یک تصمیم استراتژیک برای تبدیل شدن به یک قدرت مؤثر و مستقل در معادلات جهانی است.