مردم ایران تغییر می‌خواهند اما نه به هر قیمتی!



روزنامه اعتماد در گفت و گویی با علیرضا علوی‌تبار به تبعات سیاسی و اجتماعی جنگ ۱۲ روزه پرداخته است. بخش هایی از اظهارات این فعال سیاسی را در ادامه می خوانید:

در سطح حکومت، نخستین خروجی جنگ ۱۲‌روزه، تغییر نقش منطقه‌ای ایران بود. یعنی موقعیت ایران در کشورهایی چون سوریه، عراق و لبنان تغییر کرد و ایران بخشی از فرصت‌ها و ظرفیت‌هایی که در این کشورها داشت را از دست داد. از سوی دیگر در بحث غنی‌سازی به عنوان پرچالش‌ترین موضوع برنامه هسته‌ای ایران، تحولاتی شکل گرفت. در واقع با بمباران صورت گرفته سایت‌های هسته‌ای ایران، حداقل از دیدگاه طرف مقابل، صورت مساله غنی‌سازی هم تغییر یافت. مورد دیگری هم که اتفاق افتاد، تصور حکومت از رفتار متحدان ایران بود.

اهمیت بهره‌مندی از نیروی نظامی بازدارنده تا قبل از جنگ ۱۲‌روزه هرچند شاید برای برخی افراد قابل درک بود اما پس از جنگ این بازدارندگی نظامی اهمیت خود را برای دیگران نیز روشن کرد. نیروهای مخالف و منتقد به این نتیجه رسیدند که وجود یک قدرت مرکزی متمرکز برای گذر از بحران‌ها تا چه اندازه حیاتی است. اگر ایران فاقد یک چنین قدرت متمرکزی باشد تا مدت‌ها در درون بحران‌ها گرفتار می‌ماند.

با توجه به اینکه صورت مساله برخی از مسائل چالش‌برانگیز بین ما و قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای پاک شده، این توقع شکل گرفته که دستیابی به توافق با طرف‌های مقابل جدی‌تر دنبال شود. به علاوه مخالفان درک کرده‌اند که ایران در گذر از بحران‌ها نیازمند برنامه‌هایی است که موجب تضعیف قدرت مرکزی نشود. یعنی برای گذر از بحران‌ها، باید با یک قدرت مرکزی منسجم حرکت کرد. این روند امکان گفت‌وگو میان منتقدان و مخالفان حکومت را برای دستیابی به توافق افزایش می‌دهد.

علت اینکه مردم در جریان جنگ ۱۲‌روزه دست به اعتراضات خیابانی نزدند و با صبوری این دوران را پشت سر گذاشتند را باید در جای دیگری جست‌وجو کرد. به نظرم حاکمیت ایران در مجموع در رابطه با دعوتی که امریکایی‌ها برای گفت‌وگو داشتند، مناسب عمل کرد . یعنی در عین اینکه تلاش می‌کرد موضع خود را برای طرف مقابل تشریح کند با مذاکرات غیر مستقیم هم بی‌اعتمادی و بی‌اعتنایی خود را به طرف مقابل منتقل می‌کرد. مجموعا به نظر می‌رسد عملکرد ایران در گفت‌وگو با امریکا عملکرد مناسبی بود. حتی در داخل هم کمتر حرف‌های تحریک‌کننده از نیروهای مختلف سیاسی و نظامی شنیده شد. لذا نمی‌توان حاکمیت ایران را مقصر شکل‌گیری این درگیری دانست.

مردم ایران تغییر می‌خواهند اما نه تغییر به هر قیمتی را. این بر خلاف رفتار اپوزیسیون خارج از کشور است که تغییر را به هر قیمتی طلب می‌کنند. مردم ایران تغییری را می‌خواهند که هزینه کم انسانی و مادی برای جامعه داشته باشد. تغییر حاکمیت ناشی از یک جنگ تحمیلی، هزینه‌های گزافی دارد و هرگز درخواست مردم ایران نبوده است. علاوه بر این، نباید نقشی که روشنفکران و چهره‌های مردمی ایفا کردند فراموش شود. مخالفت یکپارچه این گروه‌های روشنفکری با حمله اسراییل به ایران و حمایتی که از امنیت ملی و یکپارچگی کشور کردند، بسیار تاثیرگذار بود.

آنچه که رخ داده این است که بخش‌های اعتدالی، میانه‌رو یا عملگرای محافظه‌کار در حال نزدیک شدن به بخش‌های میانه‌رو و اعتدالی اصلاح‌طلبان هستند. به نظرم اینها به سمت یک ائتلاف گسترده‌تر در حال حرکت هستند که ممکن است شکل حزبی و سازمانی هم پیدا کند. از طرف محافظه‌کاران حسن روحانی و علی لاریجانی را می‌توان در این طیف جای داد و از سوی اصلاح‌طلبان هم دوستانی که از روزنه‌گشایی دفاع کردند و برخی دیگر از فعالان سیاسی را در این دسته می‌توان قرار داد. این جریانات وقتی در کنار هم قرار گرفته و اصول مشترکی پیدا کنند در نقش یک طیف میانه ممکن است نقش بهتر و موثرتری را ایفا کنند. سایر بخش‌های این طیف‌ها دست نخورده باقی می‌مانند.

در اپوزیسیون دو جریان خود را از بقیه جدا کرده‌اند. یکی سلطنت‌طلب‌ها و دیگری هم جریان مجاهدین خلق است. این دو بخش از اپوزیسیون عمدتا سعی می‌کنند از طریق نیروی خارجی و با توسل به خشونت به قدرت برسند. اینها اگرچه سر و صدای زیاد و امکانات و منابع بسیاری دارند اما اقلیت محض هستند. امکاناتی که از طریق دستگاه‌های امنیتی کشورهای غربی و اسراییل تامین می‌شود. اینها همکاری‌های اطلاعاتی تنگاتنگی هم دارند. یعنی از درون جامعه ایران، اطلاعات بسیاری به طرف غربی و اسراییل می‌دهند.

نظام حکمرانی ایران تا حد زیادی توانایی خود را برای تصمیم‌گیری‌های به موقع و ایجاد دگرگونی‌های درون‌زا از دست داده. به همین دلیل خیلی امیدوار نیستم که با درک وضعیت و فهم موقعیتی که در آن قرار دارد، خود را دگرگون کرده و بتواند وضعیت تازه‌ای را ایجاد کند. اما اگر فرض کنیم که اراده چنین تغییراتی شکل گرفته باشد باید به مطالباتی که در ابتدای گفت‌وگو عرض کردم توجه کند. اولا به‌طور فعال برای رسیدن به یک توافق با قدرت‌های جهانی تلاش کند. به هیچ‌وجه نباید اجازه دهد، تصور شود این حکومت است که نمی‌خواهد توافق ایجاد شود. گفت‌وگو، مذاکره و چانه‌زنی برای توافق و گذر از وضعیت نه جنگ و نه صلح ،نخستین گامی که حکومت باید برای جذب مردم بردارد. این تصمیم با رضایت و حمایت مردم همراه بوده و امکان بقای حاکمیت را افزایش می‌دهد.

همه می‌دانیم که هیچ راه‌حل کوتاه‌مدتی برای بهبود وضعیت وجود ندارد اما این گزاره به این معنا نیست که مشکلات ایران، راه‌حل ندارند. یک حکمرانی خوب باید در کوتاه‌مدت اهدافی را مشخص کند و بر اساس آنها تغییراتی را ایجاد کند. به‌طور مثال حکومت در کوتاه‌مدت و در بازه ۳ساله، ۳هدف و معادله اصلی را مطرح کند. اول، کاهش بحران آب، دوم؛ مساله سطح نازل رشد اقتصادی و نهایتا مهار تورم مزمن و شدید کشور. نیازی نیست که اهداف بیشتری اعلام شود. همین‌ها در دستور کار قرار بگیرد خوب است. بعد هم گفته شود حاکمیت هر الزامی که برآمده از اجماع نخبگانی باشد را پذیرفته و آن را عملیاتی می‌کند. این الزامات ممکن است در حوزه سیاست خارجی در نوع سازماندهی و اصلاح نظام بانکی در توزیع منابع مالی، مدیریت بازار مالی و…باشد.اما هر راهکاری که اجماع نخبگانی پیشنهاد شود باید عمل شود. ممکن است کارشناسان بگویند برای حل مشکل آب، باید واردات برخی کالاها افزایش یابند و از کشت آنها در داخل خودداری شود. اگر به این نتیجه رسیدند دولت باید به آن عمل کند. حتی اگر بخش‌هایی از جامعه در کوتاه‌مدت از این تصمیم ضرر ببینند باید اجرایی شوند. یعنی اهدافی با برد کوتاه باید اعلام شوند و بعد سیستم خود را به دست الزاماتی که متخصصان و نخبگان تشخیص می‌دهند، بسپارد. این رویکرد به جامعه برای عبور از بحران‌ها کمک می‌کند.



www.ettelaat.com

مقالات مرتبط

تحرکات آمریکا برای آغاز جنگ / نیروهای مسلح آماده‌باش شدند

به گزارش اقتصادآنلاین، نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا، روز دوشنبه هشدار داد که…

11 شهریور 1404

فوری/ آقای رئیس جمهور اعلام آماده‌باش کرد

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تسنیم، نیکلاس مادورو، رئیس جمهور…

11 شهریور 1404

فوری / آماده‌باش نظامی در ایران اعلام شد

به گزارش اقتصادآنلاین، جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل به‌عنوان یکی…

11 شهریور 1404

دیدگاهتان را بنویسید