محمدعلی رحمانی، از شاگردان امام خمینی (ره) در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه «ترور حسنعلی منصور با دستور امام(ره) بود؟» گفت: حضرت امام در طول نهضت اعتقادی به حرکت مسلحانه نداشتند. مساله ترور حسنعلی منصور جداست. ترور به دستور امام نبود، عدهای متدین بازار و حساب شده و دارای تشکل سیاسی، دینی و مذهبی در بازار تهران بودند و در جامعه نقش داشتند و با نواب و فدائیان اسلام کار کردند. با مرحوم آیتالله کاشانی کار کرده بودند و تربیت شدههای جریان نهضتی بودند.
اینها وقتی دیدند مرجعشان تبعید شد و رژیم با این تبعید خیلی کیف کرد، فلذا بعد از تبعید امام (که من در آن زمان در مشهد طلبه بودم) شاه با همه تسویه کرد. یک؛ به حوزههای علمیه ریختند و هرکس که جوان بود به بهانه سربازی میگرفتند و میزدند و لباسشان را پاره میکردند و عقب ماشین میانداختند و به سربازی میبردند. مگر سربازگیری لباس پاره کردن دارد، مگر بقیه جوانها را که به زور به سربازی میبردند، کتک میزدند و لباسشان را پاره میکنند؟ خیر هدف ایجاد جو ارعاب در حوزهها بود. یعنی شما حق ندارید از امام خمینی دفاع کنید یا از مراجع بزرگی که اعلامیه میدهند.
دوم؛ بازاریهایی که در تهران، تبریز، خراسان و استآنها بزرگ فعال بودند، مثلا در مغازه آقای عراقی را آجر میگرفتند. در شرکتی را میبستند تا فرد خود و خانوادهاش مجبور شوند، فکری بکنند یا آنها را به زندان میبردند. این وضعیت در شهرهای کوچک هم بود. مثلا کسبه متوسط مثل پدر من که متعصب، متدین و تابع مراجع بودند. مدرسه فیضیه را به هم ریختند، طلبهها را کشتند، از پشت بامها پرت کردند. یا اینکه در ۱۵ خرداد آن کشتار معروف را راه انداختند. امام فروردین که رسید، گفتند ما عزادار هستیم و جشن نوروز نمیگیریم و هیچ کس در ایران جشن نگرفت. این حرفها نفوذ و اعتبار زیادی میخواست که امام داشت.
مردم جشن نگرفتند به دیدن علما رفتند، البته به دیدن فامیل میرفتند اما جشن و پایکوبی که امروزه برای تحویل سال میگیریم، نگرفتند. رژیم شاه دانشجویان زیادی را گرفت. اساتید بزرگ دانشگاه به زندان افتادند. آقای مهندس بازرگان، سحابی و فرزندشان، آیتالله طالقانی همه اینها را برای محاکمه آوردند و دادگاه نظامی کردند.